زندگينامهی قادر عبدالله زاده (قاله مهڕه) (1304- 1388)
قادر عبدالله زاده، مشهور به "قاله مهڕه"، هنرمند نامي و نوازنده نامدار شمشال اول دي ماه 1304 در روستاي كوليجه از توابع شهرستان بوكان به دنيا آمد.
«اسم من قادر عبدالله زاده است. اهل روستای “کولیجه”، از توابع شهرستان “بوکان” هستم. ۹۳، ۹۴ سالی سن دارم. “شیخ محمد”، شیخ منطقه بُرهان لقب “قاله مهره” (قادر آرام) را به من داد. از ۱۱ سالگی “شمشال” نواختم، و هرگز این ساز فلزی زرد رنگ را از خودم دور نکردهام.»
«شمشال» همان نیلبک فلزی است، که در سطح آن شش سوراخ وجود دارد و یکی از سازهای اصیل و قدیمی در منطقه «کردستان» است. شمشال، در شمار سازهای بادی فلزی برنجی قرار میگیرد و از لحاظ نوع صدا و وسعت در زمره سازهای بَم با طنین خاص خود است. این ساز از « مِسوار» که آلیاژی زرد رنگ است و از آن برای ساخت سماورهای قدیمی زغالی استفاده میشده، ساخته می شود.
شیوه نوازندگی این ساز هم کاملاً تحت تاثیر وضعیت جغرافیایی منطقه «کردستان» است که طبیعتی کوهستانی و پستی- بلندیهای بسیار دارد. نوع نوازندگی این ساز کاملاً پرشور و هیجان با صداهای قوی و ضعیف مکرر و تکرارهای متوالی است.
«قاله مهره»، با قدی حدود ۱۶۵ سانتی متر، دستهای پینه بسته، موهای سفید، چهرهای آرام و صبور دارد. چهره ای که کمتر از سنش نشان می دهد. او سازش را که بیش از ۱۳۰ تا ۱۴۰ سال قدمت دارد از یک «سیّد» خریده است. سازی که روزها آن را زیر آستین لباس کردیش میگذارد و شبها آن را زیر بالش.
او می گوید: «عاشق شِمشال سید شده بودم. چند بار رفتم پیشش و بهش پیشنهاد خرید شِمشالش را دادم ولی قبول نکرد. پس از مدتی مریض شد و مرد. من هم شِمشالش را از پسرش با یک رأس گوسفند که آن زمان ۵ قِران قیمت داشته معاوضه کردم.»
پدر، پدربزرگ و برادران قاله مهره هم از نوازندگان برجسته و مشهور شِمشال بوده اند؛ ولی او میگوید که هیچکس استاد او نبوده و ساز زدن را به او یاد نداده است. قاله مهره خدا را استاد خود می داند. آهی می کشد و درحالی که اشک در چشمانش جاری شده، می گوید:«همه چیز از یک خواب شروع شد. فصل پاییز بود. بچه بودم، مهمانی یکی از فامیل هایم دعوت شده بودیم. برادرم و دو نفر دیگر از بستگانم شِمشال می زدند. می خواستم شِمشال بزنم، ولی مثل آن ها نمی توانستم. آن ها هم مرا بیرون کردند و من هم گریه کنان به سمت یه خونه گِلی دویدم و تا اون جایی که تونستم گریه کردم و همون جا خوابم برد. یک نفر اومد تو خوابم و بهم گفت: «عبدالقادر، عبدالقادر، پاشو، از بس گریه کردی حوصله خدا رو هم سر بردی، برو و شِمشال بزن.»
او ادامه میدهد: «وقتی از خواب بیدار شدم، شروع کردم به نواختن شِمشال. دیگه قادر دیروز نبودم و کسی حریف من نبود.»
خانه یک طبقه قاله مهره، در کوچهای بُن بست و خاکی، در حاشیه شهر قرار دارد. او هر روز صبح از ساعت ۹، با عصایی که در دست دارد به خیابان «کهنه»، شهر «بوکان»، که جنوبی ترین شهر استان «آذربایجان غربی» است می رود و تا ظهر به گشت زنی در خیابان های اطراف خانهاش میپردازد و شِمشال می زند.
قاله مهره عصرها نیز به قهوه خانههای «ملا عباس»، «رهحمانه چوُر» و «حاجی محمد» که در میدان کوچکی که در آن گندم و جو خرید و فروش می کنند، می رود و برای مردمی که اکثر آن ها بیشتر از ۵۰ سال سن دارند ساز می زند.
«محمد اَمین»، پیرمرد ۶۷ ساله که در قهوه خانه نشسته، از طرفداران پر و پاقرص قاله مهره است. او در حالی که چای می خورد، می گوید:«هم قاله مهره را دوست دارم و هم سازش را. آدم خیلی مهربانی است؛ هر نوع ترانهای اَزش درخواست کنی جواب رد نمیدهد و آن را با مهربانی هر چه تمام تر می زند.»
شاگرد قهوهخانه «ملا عباس» هم میگوید: «با این که آدم ساکتیه ولی هنوز از شوخ طبعی نیفتاده. تو این قهوه خونهها ساز می زنه و مردم برایش پول جمع می کنند. هر دفعه که میاد این جا ۵، ۶ هزار تومان بهش کمک می کنند. البته گاهی وقتها آدمهای دست و دل بازی پیدا میشن که ۱۰ تا ۲۰ هزار تومان براش جمع می کنند.»قاله مهره دوران نوجوانی و جوانی چوپان بوده ولی بقیه عمرش را برای مردم کوچه و بازار شِمشال زده است و تنها راه کسب درآمدش هم نی زنی است و از این راه امرار معاش میکند. او حتی روزهای جمعه به غار «سهولان» که در فاصله ۳۵ کیلومتری «بوکان» و در نزدیکی «مهاباد» است میرود تا ساز بزند و پول دربیاورد.
او بعضی از روزهای هفته هم برای ساز زدن و کسب درآمد سری به شهرهای اطراف میزند. مثلاً با طی کردن مسیر ۵۵ کیلومتری خود را به «مهاباد» میرساند و یا مسیری ۳۵ کیلومتری را طی میکند تا به «سقز» برسد و در خیابان های اصلی ساز بزند و پول جمع میکند.
قاله مهره در بسیاری از مناطق کردنشین از شهرت بسیار برخوردار است و بسیاری مثل خانم «علوی» ازاهالی «سقز» که ۴۵ سال دارد « عاشق سازش» هستند و یا مثل «کاروان» ۱۹ ساله نَفَس او را با این سن و سال «معجزه» می دانند.
«عابد» ۳۰ ساله هم که صاحب استریو «ژینو» در «بوکان» است و ۱۱ کلیپ تصویری از او دارد معتقد است هیچ کس قدر قاله مهره را نمی داند.
او میگوید: «ما مرده پرستیم. بعد از مردنش براش سالگرد مرگ و کنگره یادبود برگزار میکنند که فایدهای ندارد.»
البته در بین کردها کسانی هم هستند مثل «صبا» ۱۸ ساله و یا «مینا» ۲۶ ساله از اهالی «کرمانشاه» که اسم قاله مهره به گوششان نخورده است و یا کسانی هم هستند مثل زینب ۴۰ ساله که ساکن «مهاباد» است و تصور میکند قاله مهره مرده است. او با تعجب میگوید: «خدا رحمتش کند، مگه نمرده؟»
قاله مهره تنها همدم و دوست خود را «شمشالش» معرفی میکند و به شوخی می گوید: «همیشه با هم خوابیدیم. از بچگی با هم بزرگ شدیم. گاهی وقتها با هم صحبت می کنیم و گپ می زنیم. هر چی از دهنش در بیاد می گه. یه حرفهایی می زنه که آدم تعجب می کنه. خیلی هم پررو شده.»
البته قاله مهره، ۱۷ سال است که ازدواج کرده و حاصل ازدواجش دو پسر دوقلوی ۱۶ ساله به نام های «احمد» و «محمد» است. پسرهایی که هر دو ترک تحصیل کرده و در بازار مشغول کار هستند. کار محمد تعمیر دوچرخه است و احمد نیز در مغازه دکوراسیون وسایل منزل مشغول است. پسرهایی که هیچ کدام راه پدرشان را ادامه نداده اند.د محمد می گوید: «نه من و نه برادرم هیچوقت دوست نداشتیم که شمشال یاد بگیریم.»
احمد هم به همین جمله بسنده می کند و در حالی که با عجله به سر کار میرود، می گوید: «هر چقدر ساز بزنیم مثل پدرمون که استاد نمیشیم.»
قاله مهره، با آن که سواد خواندن و نوشتن ندارد ولی دریایی از موسیقی غنی کردستان را در سینهاش حفظ کرده است. او، بیشتر آهنگ های ترانههایش را خودش درست می کند. داستان های عاشقانه و منظومه های حماسی کردستان خمیر مایه آهنگ های او هستند. او می گوید که بیش از ۱۷۰ «مقام» را حفظ کردهام. گرچه تعداد بیشتری را می دانستم ولی الان نمی توانم بزنم.
مقام یا ترانه، از انواع شیوههای موسیقی کردی است. مهم ترین ویژگی این آواز کردی، توجه به سوز درون، شکایت و زاری است و با موسیقی مقامی عرب، ایرانی و ترک (خاورمیانه) تفاوت زیادی دارد.
قاله مهره در بین ترانه هایی که میزند خود ترانه «کانبی خواز» را خیلی دوست دارد. کانبی خواز، اسم مردی به نام «کانبی فَقِه وَیسه» بوده که در یک نبرد رویارو با «احمد خان نامی» ، از ارباب های «مراغه» هر دو به دست یکدیگر کشته می شوند. گفته می شود که این بیت را زنی به نام «خواز» که خواهر کانبی بوده، سروده است.
موزه اربیل:
آوازه و شهرت زیاد قاله مهره باعث شده هر از چند گاهی به مناسبت های گوناگون و برای اجرای برنامههای مختلف از جمله یادواره بمباران شیمیایی «سردشت» و «حلبچه»، یادبود قرباینان «اَنفال» (کشتار بیش از ۱۵۰ هزار کرد به دست رژیم بعث در کردستان عراق)، بزرگداشت هفته معلم، اجرای سازهای محلی در کردستان ایران و عراق به مراسم های مختلف دعوت شود و سفرهایی را به نقاط مختلف ایران داشته باشد.
سفرهایی که لوح های تقدیر زیادی هم برایش به همراه داشته است. لوح هایی که با ۸ تا از آن ها که حاشیه های فلزی و چوبی دارند دیوار اتاق خوابش را تزئین کرده است.
قاله مهره حتی چهار سال پیش، به گفته خود به دعوت «جلال طالبانی» رئیس جمهور کنونی عراق، ۲۰ روز به کردستان عراق رفته بود تا در آن جا ساز بزند. او یک بار هم برای اجرای برنامهای به مناسبت یادبود سالمرگ «حسن زیرک»، خواننده مشهور بوکانی، از طرف کردهای ایرانی به کشور «آلمان» دعوت شده بود که به گفته خود، دولت وقت ایران اجازه خروج از کشور را به او نداد و در غیاب او، جایزه بهترین نوازنده ساز سنتی را به او هدیه دادند.
او با اشاره به تابلوهای روی دیوار خانهاش از جمله تابلویی که امضای رئیس «دانشگاه ایلام» زیر آن است و به مناسبت اولین یادمان بمباران شیمیایی «حلبچه» در سال ۷۹ به او داده شده و یا کسب عنوان برتر در اجرای سازهای محلی در جشنواره های مختلف از جمله «صدا و سیمای مهاباد» و جایزه ویژه «اَنفال» در «سلیمانیه» عراق، میگوید: «تمام اجراهای من موفقیت آمیز بوده و همیشه اول شدم. الان هم با این که پیر هستم، دندان هایم افتاده است و توانایی سابق را ندارم، ولی دست از نوازندگی برنداشتم.»
او که مرتب می گوید توانایی گذشته را ندارد با هیجان خاصی خاطرهای را از سال های دورش که قرآن را با سازش میزده و با خیلی از ملاها سر همین مساله در افتاده تعریف میکند.
«جلسهای با حضور ۴۴ ملّای تازه کار که اجازه ملا بودن رو از «ملا کریم شهریکندی»، «ملا جلال شفیعی»، «ملا سید وهاب حاجی گهره»، «ملا کریم حاجی رهخایه»، «ملا محمد ههبهکی» و «ملا احمد»، میگرفتن برگزار میشد و در آن قرآن و مولود نامه میخوندن، من هم کلمه به کلمهی قرآن رو بدون اشتباه با شِمشالم مینواختم.»
او ادامه میدهد: «خدا، ملّا جلال شفیعی را بیامرزد؛ او همیشه از من تعریف میکرد و میگفت “سبحان الله، عجب توانایی داری. تعجب میکنم که چطور بدون راهنمایی هیچ استادی، کلمات قرآن را با شِمشالت مینوازی.”»
لحن صدایش آرامتر میشود و میگوید: «من اینطور بودم. الانم توانایی گذشته را ندارم و بی طاقت هستم؛ از خدا می خوام که ذلیل و بیمار نشم تا همیشه بتوانم شمشال بزنم.»
قاله مهره، وصیت کرده است که بعد از مرگش شِمشالش را که بیش از ۸۰ سال است با او زندگی کرده، به موزه شهر «اَربیل» در کردستان عراق هدیه دهند.
بیماری سِل و خیابان کهنه:
قاله مه ره در خیابان «کهنه» بوکان کنار دو دستفروش نشسته و ساز میزند. صدای سازش در هیاهوی بازار شلوغ خیابان «کهنه»، کمتر به گوش میرسد. نگاه های مردم هم زودگذر و آنی است و کسی به صدای سازش گوش نمی دهد. مردم به نشانه کمک و همدردی پولی به او می دهند و زود رد می شوند.
او می گوید: «فقط زمانی که عاشق بودم و حال و هوای جوانی در سر داشتم در خلوت، حرف های عاشقانهای که در دل داشتم را با شِمشالم بیان می کردم و فقط برای خودم شِمشال میزدم؛ وگرنه همیشه برای مردم شِمشال نواخته ام.»
قاله مهره حدود ۲ هزار تومان پولی را که به قول خودش از راه حلال بدست آورده جمع می کند. سیگار وینستونش را روشن میکند و حرف هایش را ادامه می دهد: «یک روز مریض شدم و در بیمارستان شهرستان مراغه در ۲۰۰ کیلومتری بوکان بستری شدم. دکتر بهم گفت که بیماری “سِل” داری و دیگه نباید ساز بزنی؛ من هم حرف دکتر رو گوش ندادم و از اون موقع هیچ وقت سازم رو از خودم دور نکردم.»
او معتقد است که با مرگش صدای شِمشال نیز با او دفن می شود و می میرد.
«عزیز شاهرخ»، خواننده مشهور کردستان، که یکبار قاله مهره را به خانهاش دعوت کرده و برنامهای دو نفره را اجرا کردهاند، حرف قاله مهره را قبول دارد. او می گوید: «تکنوازیش عالی است. کسی مثل او نمی تواند شمشال بنوازد و در کار خود استادی تمام عیار است.»
شاهرخ، ترانهای که با قاله مهره اجرا کرده است را لابلای صدها نواری که در استریو خودش (استریو شاهرخ) دارد، پیدا میکند و آن را پخش میکند. او قاله مهره را آدم رنج دیدهای می داند که در زندگی با کمبودهای زیادی مواجه بوده است.
«سالار ماملی» هم که از دف نوازان مشهور مهاباد است درباره قاله مهره میگوید: «هیچ سازمان هنری نیست که از این آدم حمایت کند. مردم عادی هم ارزش بالای این ساز رو درک نمی کنند.»
او که بیسوادی قاله مهره را هم بیتاثیر نمی داند، می گوید: «اگر سواد داشت حداقل خودش می توانست کتابی در مورد شمشال بنویسد و آن را جاودانه کند تا از بین نرود.»
قاله مهره در حالی که سازش را در پارچهای گلدار تیره می پیچاند و آن را زیر بغلش می گذارد، از کنار دستفروش هایی رد میشود که عکس او را به قیمت ۵۰۰ تومان می فروشند. او می گوید: «این جا رو ترک می کنم و می رم یه جای دیگه ساز بزنم تا حرف هایی که در دل دارم رو برای مردمم بزنم.»
قادر عبدالله زاده، مشهور به "قاله مهڕه"، هنرمند نامي و نوازنده نامدار شمشال اول دي ماه 1304 در روستاي كوليجه از توابع شهرستان بوكان به دنيا آمد.
«اسم من قادر عبدالله زاده است. اهل روستای “کولیجه”، از توابع شهرستان “بوکان” هستم. ۹۳، ۹۴ سالی سن دارم. “شیخ محمد”، شیخ منطقه بُرهان لقب “قاله مهره” (قادر آرام) را به من داد. از ۱۱ سالگی “شمشال” نواختم، و هرگز این ساز فلزی زرد رنگ را از خودم دور نکردهام.»
«شمشال» همان نیلبک فلزی است، که در سطح آن شش سوراخ وجود دارد و یکی از سازهای اصیل و قدیمی در منطقه «کردستان» است. شمشال، در شمار سازهای بادی فلزی برنجی قرار میگیرد و از لحاظ نوع صدا و وسعت در زمره سازهای بَم با طنین خاص خود است. این ساز از « مِسوار» که آلیاژی زرد رنگ است و از آن برای ساخت سماورهای قدیمی زغالی استفاده میشده، ساخته می شود.
شیوه نوازندگی این ساز هم کاملاً تحت تاثیر وضعیت جغرافیایی منطقه «کردستان» است که طبیعتی کوهستانی و پستی- بلندیهای بسیار دارد. نوع نوازندگی این ساز کاملاً پرشور و هیجان با صداهای قوی و ضعیف مکرر و تکرارهای متوالی است.
«قاله مهره»، با قدی حدود ۱۶۵ سانتی متر، دستهای پینه بسته، موهای سفید، چهرهای آرام و صبور دارد. چهره ای که کمتر از سنش نشان می دهد. او سازش را که بیش از ۱۳۰ تا ۱۴۰ سال قدمت دارد از یک «سیّد» خریده است. سازی که روزها آن را زیر آستین لباس کردیش میگذارد و شبها آن را زیر بالش.
او می گوید: «عاشق شِمشال سید شده بودم. چند بار رفتم پیشش و بهش پیشنهاد خرید شِمشالش را دادم ولی قبول نکرد. پس از مدتی مریض شد و مرد. من هم شِمشالش را از پسرش با یک رأس گوسفند که آن زمان ۵ قِران قیمت داشته معاوضه کردم.»
پدر، پدربزرگ و برادران قاله مهره هم از نوازندگان برجسته و مشهور شِمشال بوده اند؛ ولی او میگوید که هیچکس استاد او نبوده و ساز زدن را به او یاد نداده است. قاله مهره خدا را استاد خود می داند. آهی می کشد و درحالی که اشک در چشمانش جاری شده، می گوید:«همه چیز از یک خواب شروع شد. فصل پاییز بود. بچه بودم، مهمانی یکی از فامیل هایم دعوت شده بودیم. برادرم و دو نفر دیگر از بستگانم شِمشال می زدند. می خواستم شِمشال بزنم، ولی مثل آن ها نمی توانستم. آن ها هم مرا بیرون کردند و من هم گریه کنان به سمت یه خونه گِلی دویدم و تا اون جایی که تونستم گریه کردم و همون جا خوابم برد. یک نفر اومد تو خوابم و بهم گفت: «عبدالقادر، عبدالقادر، پاشو، از بس گریه کردی حوصله خدا رو هم سر بردی، برو و شِمشال بزن.»
او ادامه میدهد: «وقتی از خواب بیدار شدم، شروع کردم به نواختن شِمشال. دیگه قادر دیروز نبودم و کسی حریف من نبود.»
خانه یک طبقه قاله مهره، در کوچهای بُن بست و خاکی، در حاشیه شهر قرار دارد. او هر روز صبح از ساعت ۹، با عصایی که در دست دارد به خیابان «کهنه»، شهر «بوکان»، که جنوبی ترین شهر استان «آذربایجان غربی» است می رود و تا ظهر به گشت زنی در خیابان های اطراف خانهاش میپردازد و شِمشال می زند.
قاله مهره عصرها نیز به قهوه خانههای «ملا عباس»، «رهحمانه چوُر» و «حاجی محمد» که در میدان کوچکی که در آن گندم و جو خرید و فروش می کنند، می رود و برای مردمی که اکثر آن ها بیشتر از ۵۰ سال سن دارند ساز می زند.
«محمد اَمین»، پیرمرد ۶۷ ساله که در قهوه خانه نشسته، از طرفداران پر و پاقرص قاله مهره است. او در حالی که چای می خورد، می گوید:«هم قاله مهره را دوست دارم و هم سازش را. آدم خیلی مهربانی است؛ هر نوع ترانهای اَزش درخواست کنی جواب رد نمیدهد و آن را با مهربانی هر چه تمام تر می زند.»
شاگرد قهوهخانه «ملا عباس» هم میگوید: «با این که آدم ساکتیه ولی هنوز از شوخ طبعی نیفتاده. تو این قهوه خونهها ساز می زنه و مردم برایش پول جمع می کنند. هر دفعه که میاد این جا ۵، ۶ هزار تومان بهش کمک می کنند. البته گاهی وقتها آدمهای دست و دل بازی پیدا میشن که ۱۰ تا ۲۰ هزار تومان براش جمع می کنند.»قاله مهره دوران نوجوانی و جوانی چوپان بوده ولی بقیه عمرش را برای مردم کوچه و بازار شِمشال زده است و تنها راه کسب درآمدش هم نی زنی است و از این راه امرار معاش میکند. او حتی روزهای جمعه به غار «سهولان» که در فاصله ۳۵ کیلومتری «بوکان» و در نزدیکی «مهاباد» است میرود تا ساز بزند و پول دربیاورد.
او بعضی از روزهای هفته هم برای ساز زدن و کسب درآمد سری به شهرهای اطراف میزند. مثلاً با طی کردن مسیر ۵۵ کیلومتری خود را به «مهاباد» میرساند و یا مسیری ۳۵ کیلومتری را طی میکند تا به «سقز» برسد و در خیابان های اصلی ساز بزند و پول جمع میکند.
قاله مهره در بسیاری از مناطق کردنشین از شهرت بسیار برخوردار است و بسیاری مثل خانم «علوی» ازاهالی «سقز» که ۴۵ سال دارد « عاشق سازش» هستند و یا مثل «کاروان» ۱۹ ساله نَفَس او را با این سن و سال «معجزه» می دانند.
«عابد» ۳۰ ساله هم که صاحب استریو «ژینو» در «بوکان» است و ۱۱ کلیپ تصویری از او دارد معتقد است هیچ کس قدر قاله مهره را نمی داند.
او میگوید: «ما مرده پرستیم. بعد از مردنش براش سالگرد مرگ و کنگره یادبود برگزار میکنند که فایدهای ندارد.»
البته در بین کردها کسانی هم هستند مثل «صبا» ۱۸ ساله و یا «مینا» ۲۶ ساله از اهالی «کرمانشاه» که اسم قاله مهره به گوششان نخورده است و یا کسانی هم هستند مثل زینب ۴۰ ساله که ساکن «مهاباد» است و تصور میکند قاله مهره مرده است. او با تعجب میگوید: «خدا رحمتش کند، مگه نمرده؟»
قاله مهره تنها همدم و دوست خود را «شمشالش» معرفی میکند و به شوخی می گوید: «همیشه با هم خوابیدیم. از بچگی با هم بزرگ شدیم. گاهی وقتها با هم صحبت می کنیم و گپ می زنیم. هر چی از دهنش در بیاد می گه. یه حرفهایی می زنه که آدم تعجب می کنه. خیلی هم پررو شده.»
البته قاله مهره، ۱۷ سال است که ازدواج کرده و حاصل ازدواجش دو پسر دوقلوی ۱۶ ساله به نام های «احمد» و «محمد» است. پسرهایی که هر دو ترک تحصیل کرده و در بازار مشغول کار هستند. کار محمد تعمیر دوچرخه است و احمد نیز در مغازه دکوراسیون وسایل منزل مشغول است. پسرهایی که هیچ کدام راه پدرشان را ادامه نداده اند.د محمد می گوید: «نه من و نه برادرم هیچوقت دوست نداشتیم که شمشال یاد بگیریم.»
احمد هم به همین جمله بسنده می کند و در حالی که با عجله به سر کار میرود، می گوید: «هر چقدر ساز بزنیم مثل پدرمون که استاد نمیشیم.»
قاله مهره، با آن که سواد خواندن و نوشتن ندارد ولی دریایی از موسیقی غنی کردستان را در سینهاش حفظ کرده است. او، بیشتر آهنگ های ترانههایش را خودش درست می کند. داستان های عاشقانه و منظومه های حماسی کردستان خمیر مایه آهنگ های او هستند. او می گوید که بیش از ۱۷۰ «مقام» را حفظ کردهام. گرچه تعداد بیشتری را می دانستم ولی الان نمی توانم بزنم.
مقام یا ترانه، از انواع شیوههای موسیقی کردی است. مهم ترین ویژگی این آواز کردی، توجه به سوز درون، شکایت و زاری است و با موسیقی مقامی عرب، ایرانی و ترک (خاورمیانه) تفاوت زیادی دارد.
قاله مهره در بین ترانه هایی که میزند خود ترانه «کانبی خواز» را خیلی دوست دارد. کانبی خواز، اسم مردی به نام «کانبی فَقِه وَیسه» بوده که در یک نبرد رویارو با «احمد خان نامی» ، از ارباب های «مراغه» هر دو به دست یکدیگر کشته می شوند. گفته می شود که این بیت را زنی به نام «خواز» که خواهر کانبی بوده، سروده است.
موزه اربیل:
آوازه و شهرت زیاد قاله مهره باعث شده هر از چند گاهی به مناسبت های گوناگون و برای اجرای برنامههای مختلف از جمله یادواره بمباران شیمیایی «سردشت» و «حلبچه»، یادبود قرباینان «اَنفال» (کشتار بیش از ۱۵۰ هزار کرد به دست رژیم بعث در کردستان عراق)، بزرگداشت هفته معلم، اجرای سازهای محلی در کردستان ایران و عراق به مراسم های مختلف دعوت شود و سفرهایی را به نقاط مختلف ایران داشته باشد.
سفرهایی که لوح های تقدیر زیادی هم برایش به همراه داشته است. لوح هایی که با ۸ تا از آن ها که حاشیه های فلزی و چوبی دارند دیوار اتاق خوابش را تزئین کرده است.
قاله مهره حتی چهار سال پیش، به گفته خود به دعوت «جلال طالبانی» رئیس جمهور کنونی عراق، ۲۰ روز به کردستان عراق رفته بود تا در آن جا ساز بزند. او یک بار هم برای اجرای برنامهای به مناسبت یادبود سالمرگ «حسن زیرک»، خواننده مشهور بوکانی، از طرف کردهای ایرانی به کشور «آلمان» دعوت شده بود که به گفته خود، دولت وقت ایران اجازه خروج از کشور را به او نداد و در غیاب او، جایزه بهترین نوازنده ساز سنتی را به او هدیه دادند.
او با اشاره به تابلوهای روی دیوار خانهاش از جمله تابلویی که امضای رئیس «دانشگاه ایلام» زیر آن است و به مناسبت اولین یادمان بمباران شیمیایی «حلبچه» در سال ۷۹ به او داده شده و یا کسب عنوان برتر در اجرای سازهای محلی در جشنواره های مختلف از جمله «صدا و سیمای مهاباد» و جایزه ویژه «اَنفال» در «سلیمانیه» عراق، میگوید: «تمام اجراهای من موفقیت آمیز بوده و همیشه اول شدم. الان هم با این که پیر هستم، دندان هایم افتاده است و توانایی سابق را ندارم، ولی دست از نوازندگی برنداشتم.»
او که مرتب می گوید توانایی گذشته را ندارد با هیجان خاصی خاطرهای را از سال های دورش که قرآن را با سازش میزده و با خیلی از ملاها سر همین مساله در افتاده تعریف میکند.
«جلسهای با حضور ۴۴ ملّای تازه کار که اجازه ملا بودن رو از «ملا کریم شهریکندی»، «ملا جلال شفیعی»، «ملا سید وهاب حاجی گهره»، «ملا کریم حاجی رهخایه»، «ملا محمد ههبهکی» و «ملا احمد»، میگرفتن برگزار میشد و در آن قرآن و مولود نامه میخوندن، من هم کلمه به کلمهی قرآن رو بدون اشتباه با شِمشالم مینواختم.»
او ادامه میدهد: «خدا، ملّا جلال شفیعی را بیامرزد؛ او همیشه از من تعریف میکرد و میگفت “سبحان الله، عجب توانایی داری. تعجب میکنم که چطور بدون راهنمایی هیچ استادی، کلمات قرآن را با شِمشالت مینوازی.”»
لحن صدایش آرامتر میشود و میگوید: «من اینطور بودم. الانم توانایی گذشته را ندارم و بی طاقت هستم؛ از خدا می خوام که ذلیل و بیمار نشم تا همیشه بتوانم شمشال بزنم.»
قاله مهره، وصیت کرده است که بعد از مرگش شِمشالش را که بیش از ۸۰ سال است با او زندگی کرده، به موزه شهر «اَربیل» در کردستان عراق هدیه دهند.
بیماری سِل و خیابان کهنه:
قاله مه ره در خیابان «کهنه» بوکان کنار دو دستفروش نشسته و ساز میزند. صدای سازش در هیاهوی بازار شلوغ خیابان «کهنه»، کمتر به گوش میرسد. نگاه های مردم هم زودگذر و آنی است و کسی به صدای سازش گوش نمی دهد. مردم به نشانه کمک و همدردی پولی به او می دهند و زود رد می شوند.
او می گوید: «فقط زمانی که عاشق بودم و حال و هوای جوانی در سر داشتم در خلوت، حرف های عاشقانهای که در دل داشتم را با شِمشالم بیان می کردم و فقط برای خودم شِمشال میزدم؛ وگرنه همیشه برای مردم شِمشال نواخته ام.»
قاله مهره حدود ۲ هزار تومان پولی را که به قول خودش از راه حلال بدست آورده جمع می کند. سیگار وینستونش را روشن میکند و حرف هایش را ادامه می دهد: «یک روز مریض شدم و در بیمارستان شهرستان مراغه در ۲۰۰ کیلومتری بوکان بستری شدم. دکتر بهم گفت که بیماری “سِل” داری و دیگه نباید ساز بزنی؛ من هم حرف دکتر رو گوش ندادم و از اون موقع هیچ وقت سازم رو از خودم دور نکردم.»
او معتقد است که با مرگش صدای شِمشال نیز با او دفن می شود و می میرد.
«عزیز شاهرخ»، خواننده مشهور کردستان، که یکبار قاله مهره را به خانهاش دعوت کرده و برنامهای دو نفره را اجرا کردهاند، حرف قاله مهره را قبول دارد. او می گوید: «تکنوازیش عالی است. کسی مثل او نمی تواند شمشال بنوازد و در کار خود استادی تمام عیار است.»
شاهرخ، ترانهای که با قاله مهره اجرا کرده است را لابلای صدها نواری که در استریو خودش (استریو شاهرخ) دارد، پیدا میکند و آن را پخش میکند. او قاله مهره را آدم رنج دیدهای می داند که در زندگی با کمبودهای زیادی مواجه بوده است.
«سالار ماملی» هم که از دف نوازان مشهور مهاباد است درباره قاله مهره میگوید: «هیچ سازمان هنری نیست که از این آدم حمایت کند. مردم عادی هم ارزش بالای این ساز رو درک نمی کنند.»
او که بیسوادی قاله مهره را هم بیتاثیر نمی داند، می گوید: «اگر سواد داشت حداقل خودش می توانست کتابی در مورد شمشال بنویسد و آن را جاودانه کند تا از بین نرود.»
قاله مهره در حالی که سازش را در پارچهای گلدار تیره می پیچاند و آن را زیر بغلش می گذارد، از کنار دستفروش هایی رد میشود که عکس او را به قیمت ۵۰۰ تومان می فروشند. او می گوید: «این جا رو ترک می کنم و می رم یه جای دیگه ساز بزنم تا حرف هایی که در دل دارم رو برای مردمم بزنم.»
قاله مره 31 ارديبهشت 88 در منزل مسكونیاش دار فانی را وداع گفت.
منبع: tishkinwe.bloghaa.comارســـال به:
0 نظرات:
ارسال یک نظر