نوشتهی محمد کمانگر
یادآوری این نکته را لازم می دانم که زبان فارسی در کرماشان در واقع گویش خاصی است که بسیاری از افعال آن کردی می باشد، البته با ادای بسیار شیرین و زیبایی که فوراً مخاطب را از آنکه گوینده ی این گویش، کردزبان است آگاه می نماید، هرچند گوینده اصرار داشته باشد که کرد نبوده و به زبان کردی آشنا نیست؟!کرماشان، این شهر دیرین و باستانی کردان آریایی همخون پارسیان که عرب ها آن را «قرمیسین» نام نهاده و پس از آنها به کرمانشاه معروف گردید، تا پیش از آمدن حاکم قجرزاده از تهران، اهالی آن عموماً کردزبان بوده و غیر از افراد تحصیلکرده و باسواد، بقیه ی مردم به زبان فارسی آشنایی نداشته و قادر به سخن گفتن به آن زبان نبوده اند.
در ترانه های محلی اشعاری در اشاره به این نکته وجود دارد، از جمله این بیت:
شاهزادهای حاکم از تبار قاجار، در کرماشان ماندگار گردید و نقش عمدهای در تشویق اطرافیان و کادر محلی حکومت در بکارگیری زبان فارسی، حتی در محیط خانوادگی آنها داشت به گونهای که اندک اندک به فرزندان خویش فارسی گفتن را آموختند.
از یاد نباید برد که حاکم خود نیز ترک زاده بوده و زبان مادری را کنار نهاده و به فارسی سخن میگفته است.
آنگونه که از معمرین کرماشانی شنیده ام در کمتر از 2 دهه پس از آن دوران، بسیاری از جوانان تحصیلکرده به زبان مادری خویش آشنایی نداشته یا شاید نخواسته اند به آن سخن بگویند!!؟
پیداست که زبان فارسی در کرماشان آن زمان که بدل به زبان تحصیلکردگان و عوامل حکومتی گردیده، همانند رقیب توانمندی زبان کردی را به حاشیه خواهد راند. بی گمان پیدایش پهلوی ها هم به استمرار این امر کمک فوق العاده ای کرده است. زیرا تغییر لباس که به فرمان پهلوی اول در سراسر کشور به اجرا درآمد [هرچند در روستاهای مناطق کردنشین، به توصیه ی سران عشایر و علمای دینی اهالی از پذیرش آن سرباز زدند] اما در شهر کرماشان اهالی ناچار به پوشیدن لباس های غربی گردیدند، که این امر به نوبه ی خود انگیزه ای در بین طبقاتی از مردم به وجود آورد که می بایست همراه با تغییر در البسه، السنه ی خود را نیز تغییر دهند.
به این ترتیب نه تنها بخشی از قشر تحصیلکرده و کارکنان دولتی، بلکه جمعی از مردم کوچه و بازار نیز زبان فارسی را بجای زبان مادری خویش برگزیدند.
در ترانه های محلی اشعاری در اشاره به این نکته وجود دارد، از جمله این بیت:
کرماشانیگم فارسی نیهزانم --- وه زووان کوردی دهردت وه گیانم
کرماشانی هستم و فارسی را نمیدانم --- به زبان کردی، جانم فدایت گردد
کرماشانی هستم و فارسی را نمیدانم --- به زبان کردی، جانم فدایت گردد
شاهزادهای حاکم از تبار قاجار، در کرماشان ماندگار گردید و نقش عمدهای در تشویق اطرافیان و کادر محلی حکومت در بکارگیری زبان فارسی، حتی در محیط خانوادگی آنها داشت به گونهای که اندک اندک به فرزندان خویش فارسی گفتن را آموختند.
از یاد نباید برد که حاکم خود نیز ترک زاده بوده و زبان مادری را کنار نهاده و به فارسی سخن میگفته است.
آنگونه که از معمرین کرماشانی شنیده ام در کمتر از 2 دهه پس از آن دوران، بسیاری از جوانان تحصیلکرده به زبان مادری خویش آشنایی نداشته یا شاید نخواسته اند به آن سخن بگویند!!؟
پیداست که زبان فارسی در کرماشان آن زمان که بدل به زبان تحصیلکردگان و عوامل حکومتی گردیده، همانند رقیب توانمندی زبان کردی را به حاشیه خواهد راند. بی گمان پیدایش پهلوی ها هم به استمرار این امر کمک فوق العاده ای کرده است. زیرا تغییر لباس که به فرمان پهلوی اول در سراسر کشور به اجرا درآمد [هرچند در روستاهای مناطق کردنشین، به توصیه ی سران عشایر و علمای دینی اهالی از پذیرش آن سرباز زدند] اما در شهر کرماشان اهالی ناچار به پوشیدن لباس های غربی گردیدند، که این امر به نوبه ی خود انگیزه ای در بین طبقاتی از مردم به وجود آورد که می بایست همراه با تغییر در البسه، السنه ی خود را نیز تغییر دهند.
به این ترتیب نه تنها بخشی از قشر تحصیلکرده و کارکنان دولتی، بلکه جمعی از مردم کوچه و بازار نیز زبان فارسی را بجای زبان مادری خویش برگزیدند.
کرماشان و رادیوی آن به همراه چند مرکز پرقدرت فرستنده های رادیویی در دیگر مناطق ایران که اختصاص به پخش برنامه های رادیوی کردی داشتند در طول 25 سال پر شنونده ترین و بهترین آثار رادیویی را به وجود آوردند که باید آن را در عرصه ی کار رسانه ی شنیداری از اقدامات بسیار مثبت و تأثیرگذار بر مخاطبان برشمرد.
برنامه های این رادیو را در حوزه ی فرهنگ و هنر کرد، به ویژه در دهه ی پنجاه شمسی باید در ابعاد گوناگون بررسی کرد، از جمله در بخش آموزش به مثابه یک کلاس درس زبان کردی(1) بود، در بخش فرهنگ و ادب در حالی که هرگونه کار مطبوعاتی به زبان کردی در کشور ممنوع بود، برنامه هایی تنظیم و پخش گردید که شنوندگان را از آثار شاعران کلاسیک و شعر روز معاصران آگاه می کرد(2) و در واقع بدل به عرصه ای شده بود برای معرفی نویسندگان جوان و تشویق داستان نویسی به زبان کردی.
در بخش نمایش و اجرای داستان های رادیویی به زبان کردی، این رسانه برای اولین بار در سال 1340 شمسی این تجربه را آزمود(3)، که با استقبال شایان در داخل و خارج از کشور مواجه شد و در طول 4 سال ادامه ی آن، زمینه ساز تولید و پخش سریال های داستان شب گردید که مورد توجه فوق العاده شنوندگان بود و به علاقمندان آموخت که می توان به زبان کردی هنر بازیگری را انتقال داد و به ایفای نقش پرداخت.
این رادیوی 12 ساعته که به برکت در اختیار داشتن چند فرستنده ی پرقدرت، صدایش کلیه مناطق کردنشین ایران و کشورهای دیگر و بخش های عمده ای از جهان را تحت پوشش داشت، برنامه های متنوعی پخش می کرد که در واقع جوابگوی سلایق مختلف و در قالب موضوع های گوناگون بود که موجب جلب نظر و توجه کلیه شنوندگان قرار گرفته بود.
در اینجا به نظر می رسد بهتر است نگاهی داشته باشیم به چگونگی تأسیس رادیو به زبان کردی و پخش برنامه به این صدا برای اولین بار، که قطعاً خالی از فایده نخواهد بود.
بدواً یادآوری این نکته ضروری است که علاوه بر چند رادیویی که در خارج از ایران به پخش برنامه به زبان کردی اشتغال داشته و ذیلاً بیان می گردد، رادیوهای ایروان واقع در ارمنستان، صوت العرب در قاهره و صدای واتیکان در مونت کارلو را نیز باید از یاد نبرد که بحث آنها خارج از حوصله ی این مقال است.
برنامه های این رادیو را در حوزه ی فرهنگ و هنر کرد، به ویژه در دهه ی پنجاه شمسی باید در ابعاد گوناگون بررسی کرد، از جمله در بخش آموزش به مثابه یک کلاس درس زبان کردی(1) بود، در بخش فرهنگ و ادب در حالی که هرگونه کار مطبوعاتی به زبان کردی در کشور ممنوع بود، برنامه هایی تنظیم و پخش گردید که شنوندگان را از آثار شاعران کلاسیک و شعر روز معاصران آگاه می کرد(2) و در واقع بدل به عرصه ای شده بود برای معرفی نویسندگان جوان و تشویق داستان نویسی به زبان کردی.
در بخش نمایش و اجرای داستان های رادیویی به زبان کردی، این رسانه برای اولین بار در سال 1340 شمسی این تجربه را آزمود(3)، که با استقبال شایان در داخل و خارج از کشور مواجه شد و در طول 4 سال ادامه ی آن، زمینه ساز تولید و پخش سریال های داستان شب گردید که مورد توجه فوق العاده شنوندگان بود و به علاقمندان آموخت که می توان به زبان کردی هنر بازیگری را انتقال داد و به ایفای نقش پرداخت.
این رادیوی 12 ساعته که به برکت در اختیار داشتن چند فرستنده ی پرقدرت، صدایش کلیه مناطق کردنشین ایران و کشورهای دیگر و بخش های عمده ای از جهان را تحت پوشش داشت، برنامه های متنوعی پخش می کرد که در واقع جوابگوی سلایق مختلف و در قالب موضوع های گوناگون بود که موجب جلب نظر و توجه کلیه شنوندگان قرار گرفته بود.
در اینجا به نظر می رسد بهتر است نگاهی داشته باشیم به چگونگی تأسیس رادیو به زبان کردی و پخش برنامه به این صدا برای اولین بار، که قطعاً خالی از فایده نخواهد بود.
بدواً یادآوری این نکته ضروری است که علاوه بر چند رادیویی که در خارج از ایران به پخش برنامه به زبان کردی اشتغال داشته و ذیلاً بیان می گردد، رادیوهای ایروان واقع در ارمنستان، صوت العرب در قاهره و صدای واتیکان در مونت کارلو را نیز باید از یاد نبرد که بحث آنها خارج از حوصله ی این مقال است.
1-
تهیه و پخش برنامه ی رادیویی به زبان کردی برای اولین بار در سال 1939 میلادی برابر با 1318 خورشیدی توسط فرستنده ی جدید التأسیس رادیو بغداد آغاز گردید. به این ترتیب زبان کردی در کنار زبان های زنده ی جهان دارای یک برنامه ی رادیویی روزانه شد که ضمن آن علاوه بر پخش خبرها و رویدادهای گوناگون، مطالب تاریخی، ادبی و اجتماعی همراه با ترانه و موسیقی محلی کردی به سمع شنوندگان این رادیو می رسید. بنابه اظهار دکتر معروف خزنه دار، به پیشنهاد پروفسور توفیق وهبی رجل نامدار فرهنگی و سیاسی [از کردهای عراقی] دوسال پس از تأسیس رادیوی کردی عراق، دولت انگلیس از طریق یک فرستنده ی رادیویی که در بندر یافا واقع در فلسطین تأسیس کرده بود (سال 1941 م- 1320 خ) پخش برنامه ی کردی خود را به طور روزانه آغاز کرد. مطالب مربوط به آن رادیو توسط سه تن از شخصیت های فرهنگی کرد عراقی ترجمه و اجرا می گردید: عبدالله گوران شاعر پرآوازه و پدر شعر نو کردی، رفیق چالاک هنرمند نامدار که علاوه بر بازیگری و نقش آفرینی در تئاتر، دارای صوت بسیار خوشی نیز بوده و بسیاری از الحان و نواهای کردی را در آن رادیو اجرا می کرده است و رمزی قزاز از اصحاب قلم و نویسنده ی متون رادیویی.
در همان ایام دولت فرانسه نیز توسط دکتر کامران بدرخان در بیروت نسبت به تأسیس و راه اندازی رادیویی به زبان کردی اقدام کرد و به این ترتیب تقریباً همزمان با هم در سه نقطه از جهان سه رادیوی کردی به وجود آمد.
یادآوری این نکته را مفید می دانم که در آن ایام گیرنده ی رادیو به آسانی در دسترس مردم نبوده و عامه ی مخاطبان آن رادیوها از شنیدن برنامه هایی که برای آنها پخش می گردیده محروم بوده اند.
برنامه هایی که از یافا و بیروت پخش شده هرکدام پس از چند سال تعطیل گردیدند اما برنامه ی کردی رادیوی عراق با مشارکت هنرمندان، نویسندگان و مجریان علاقمند به رشد و اعتلای فرهنگ و زبان کردی، ساعات بیشتری را در اختیار گرفت و توانست بخش هایی از آن را به ارائه ی ترانه ها و موسیقی کردی اختصاص دهد. رادیوی کردی عراق که در پایتخت کشور و در شهر بغداد قرار داشت، در شهرهای بزرگ کردستان از جمله سلیمانیه، کرکوک و هه ولیَر دفاتری را جهت ارتباط با مخاطبان و تسهیل همکاری و مشارکت هنرمندان تأسیس کرده بود.
این رادیو در طول دوران حکومت پادشاهی عراق به پخش برنامه های خود ادامه داد و پس از فروپاشی آن نظام و استقرار جمهوری در این کشور نیز، از اعتبار و اهمیت آن کاسته نشد بلکه افزایش هم یافت و در شبانه روز بیش از 12 ساعت برنامه هایش را بر روی چند فرستنده ی امواج کوتاه و متوسط پخش می کرد، به طوری که صدای آن در تمام منطقه به خوبی شنیده می شد.
این رسانه ی شنیداری که در واقع اولین رادیوی کردزبان در جهان می باشد در طول حیات خویش تا این زمان که بیش از شش دهه را پشت سر گذاشته است، از لحاظ کمی و کیفی برنامه هایش با فراز و نشیب فراوان روبه رو بوده است.
زمانی در شبانه روز فقط چند ساعت را به پخش برنامه اشتغال داشته و چه بسا سال هایی که در شبانه روز تنها چند ساعتی را در سکوت گذرانده و برنامه نداشته است.
در برهه هایی از زمان تنها سه یا حتی دو تن در این رادیو انجام وظیفه کرده و برنامه هایشان از چند گفتار و ترانه تشکیل یافته که در آن چند ساعت بارها تکرار گردیده است. از طرف دیگر در بسیاری از سال های حیات این رادیو، نامدارترین هنرمندان و هنرآفرینان کرد عراقی و غیر عراقی با آن به همکاری پرداخته و در اذهان مخاطبان خود خاطرات شیرین به یادگار باقی گذاشته اند.
در یک کلام می توان گفت رادیوی کردی عراق، به مقتضای موقعیت و اوضاع و احوال و جریان های سیاسی در زمان های مختلف در تهیه و پخش برنامه با فراز و فرودهای بسیار مواجه شده و به همین جهت نتوانسته است آن گونه که شایسته است رضایت مخاطبان خویش را فراهم آورد.
در واقع این رادیوی پیش کسوت کردزبان مستحق به دست آوردن جایگاه بهتری است، اما متأسفانه اعتبار و اهمیت خود را در وابستگی به سیاست و نظام های حاکم در عراق به ارزانی از دست داده و خود را به بلندگوی حکومت هایی تبدیل کرده که عموماً با رشد و اعتلای فرهنگ کرد مخالف بوده اند.
بدیهی است که در چنین وضعیتی این رسانه ی شنیداری در انجام رسالت و وظایف خویش ناتوان بوده و مخاطبان نیز از آن دل خوشی نخواهند داشت.
2-
در ایران، ابتدا برنامه ی کردی از رادیو تهران [رادیو ایران کنونی] پخش گردید، آن هم پس از 7 سال بعد از تأسیس رادیو کردی در کشور عراق.
به این ترتیب چهارمین رادیوی کردی در جهان آغاز به کار کرد.
اما درباره ی برنامه ای که به زبان کردی از سال 1337 در تهران و کرمانشاه آغاز به کار کرد و سپس در سال 1341 تبدیل به رادیوی کردی [ایران] گردید که تحت عنوان »ده نگی ئیرانه به شی کوردی« از کرمانشاه بر روی آنتن می رفت، ذکر نکاتی را لازم می بینم.
ظهور رضاخان میرپنج در صحنه ی سیاسی کشور که منجر به برکناری احمدشاه قاجار از سلطنت و پیدایش خاندان جدیدی در حیات سلسله های پادشاهی ایران گردید، با رواج ناسیونالیزم ایران اما در واقع فارس مداری همراه بود.
برحذر داشتن عشایر و ایلات از پوشیدن لباس های سنتی و محلی و هدایت و تشویق آنان به سخن گفتن با کودکان خویش به زبان فارسی به جای زبان های بومی، سرآغاز فارس مداری و ترویج ناسیونالیزم رضاخانی بود، به این امید که فرهنگ و زبان های دیگر در ایران محو و نابود گردد.
بی گمان شرح و یادآوری ترفندهای به کار گرفته شده در این مورد خارج از بحث ما بوده و تنها به این نکته اشاره می نمایم که مثلاً در مناطق کردنشین کشور و از جمله روستاها نیز در دوران حکومت رضاخان تابلوهایی را در اماکن عمومی نصب کرده بودند که در آن مردم تشویق می گردیدند با کودکانشان به زبان فارسی سخن بگویند و از زبان کردی دوری بجویند.
ضمناً در فرهنگ عمومی آن زمان، فارس بودن را نوعی تفاخر و اشرفیت و رجحان بر دیگر قوم های ایرانی جلوه می دادند به گونه ای
که غیر فارس همانند شهروند درجه ی 2 به حساب آید.
با رفتن رضاخان ترفندهای مربوط به حذف فرهنگ و زبان غیرفارس تقریباً به فراموشی سپرده شد. اما تبعات و آثار منفی به جا مانده از آن تعصب جاهلانه موجب پیدایش احساسات قومی در میان مردمان دارای فرهنگ و زبان غیرفارس گردید. مثلاً در کردستان ایران شاعران محلی از قدیم الایام در کنار سرایش به زبان خویش، اشعاری به زبان های فارسی و عربی نیز از خود به یادگار گذاشته اند، اما پس از رواج ناسیونالیزم رضاخانی شعر سرودن و نوشتن به زبان کردی عمومیت بیشتری یافته و سرایش به زبان فارسی تقریباً متروک گردید.
آن روزها در کشور همسایه ی ما عراق، در مناطق کردنشین آموزش زبان کردی آغاز شده بود و فرزندان کرد عراقی در مدارس به زبان خویش به تحصیل اشتغال داشتند، اما در ایران با آن که کردها دارای جمعیت بیشتری از کردهای عراقی بودند از تحصیل به زبان مادری خویش محروم بودند.
احساسات قومی و در کنار آن محرومیت از تحصیل به زبان خویش، موجب سربرآوردن خواسته ی جدیدی در مناطق دارای زبان های غیرفارسی گردید به نام »آموزش زبان مادری« که حکومت به شدت با آن برخورد می کرد.
در همین رابطه می بینیم به دنبال جنگ جهانی دوم و ادامه ی اشغال مناطق مرزی ایران و اعلام جمهوری های کردستان و آذربایجان، آموزش زبان های کردی و آذری آغاز گردید. اما پس از استقرار مجدد حاکمیت نظام شاهنشاهی در آن مناطق از ادامه ی این امر جلوگیری گردید.
در واقع اصرار حکومت پهلوی در ممنوعیت تحصیل و جلوگیری از سوادآموزی به زبان مادری، موجب محرومیت جامعه ی کردزبان ایرانی از شناخت و به کارگیری زبان خویش در بیان مکنونات قلبی و تولید آثار مکتوب فرهنگی شد. اما علیرغم خواسته های نظام حکومتی بر تداوم چنین روشی که مغایر با حقوق اولیه ی انسانی است، تأسیس رادیوی کردزبان در ایران بر خلاف اهدافی که مسئولان حکومتی به دنبال آن بودند، فرصت مغتنمی بود که حضورش اندک اندک توانست رسالت خطیر و تاریخی خود را آن گونه که عوامل تشکیل دهنده ی آن در نظر داشتند در جهت اعتلای فرهنگ و رشد زبان کردی به انجام برساند.
آنچه اهمیت داشت، این بود که رادیوی کردی ایران صدایش به همه جا می رسید و در داخل و خارج از کشور مخاطبان فراوانی به دست آورده بود.
آن صدا را هر کرد زبانی صدای خویش می پنداشت، زیرا هر روز از طریق آن رسانه بسیاری از اشعار شاعران نامدار کرد توسط مجریان محبوب مخاطبان خوانده می شد، آن هم به بهترین شیوه ی اجرا و تنظیم رادیویی.
غزلیات و قطعاتی از شعر شاعرانی که دیوان هایشان در کشورهای گوناگون منطقه به چاپ رسیده اما داشتن آن دیوان ها در رژیم شاه جرم بود و مجازاتش چند سال زندان، به آسانی از طریق رادیوی کردی در اختیار مردم علاقمند قرار می گرفت.
شعر، ترانه و مطالب تاریخی و فرهنگی، گفتارهای اجتماعی و اخبار بخشی از برنامه های رادیوی کردی بود. با آن که قدم های اولیه برداشته شده بود، اما کم کم آن حرکت توانست راه خود را بیابد و در خدمت مردم کرد درآید. تعداد روزافزون نامه های ارسالی شنوندگان که اداره ی پست کرمانشاه را به علت کثرت مستأصل کرده و توزیع آن ها را خارج از حوصله و وظیفه ی نامه رسان ها اعلام می کرد، تأییدی بر این ادعا است.
می توان گفت رادیوی کردی در آن سال ها، جلوه گاه تجلی احساساتی بود که سالیان درازی بر بیان آن مهر ممنوعیت نقش بسته بود.
این رسانه در حیات 25 ساله ی خود توانست خدمات فراوانی انجام دهد و سهم قابل توجهی در حفظ و به کارگیری زبان کردی، در میان مخاطبان خویش داشته باشد. در طی این ایام، ده ساله ی پایانی را سال های رشد و بالندگی و بهره گیری از تجارب چندین ساله ی خدمت رادیو کردی باید به حساب آورد که در این دوران در کلیه ی بخش های برنامه، زبده ترین چهره ها در تخصص های گوناگون به انجام وظیفه پرداخته بودند.
در همان ایام دولت فرانسه نیز توسط دکتر کامران بدرخان در بیروت نسبت به تأسیس و راه اندازی رادیویی به زبان کردی اقدام کرد و به این ترتیب تقریباً همزمان با هم در سه نقطه از جهان سه رادیوی کردی به وجود آمد.
یادآوری این نکته را مفید می دانم که در آن ایام گیرنده ی رادیو به آسانی در دسترس مردم نبوده و عامه ی مخاطبان آن رادیوها از شنیدن برنامه هایی که برای آنها پخش می گردیده محروم بوده اند.
برنامه هایی که از یافا و بیروت پخش شده هرکدام پس از چند سال تعطیل گردیدند اما برنامه ی کردی رادیوی عراق با مشارکت هنرمندان، نویسندگان و مجریان علاقمند به رشد و اعتلای فرهنگ و زبان کردی، ساعات بیشتری را در اختیار گرفت و توانست بخش هایی از آن را به ارائه ی ترانه ها و موسیقی کردی اختصاص دهد. رادیوی کردی عراق که در پایتخت کشور و در شهر بغداد قرار داشت، در شهرهای بزرگ کردستان از جمله سلیمانیه، کرکوک و هه ولیَر دفاتری را جهت ارتباط با مخاطبان و تسهیل همکاری و مشارکت هنرمندان تأسیس کرده بود.
این رادیو در طول دوران حکومت پادشاهی عراق به پخش برنامه های خود ادامه داد و پس از فروپاشی آن نظام و استقرار جمهوری در این کشور نیز، از اعتبار و اهمیت آن کاسته نشد بلکه افزایش هم یافت و در شبانه روز بیش از 12 ساعت برنامه هایش را بر روی چند فرستنده ی امواج کوتاه و متوسط پخش می کرد، به طوری که صدای آن در تمام منطقه به خوبی شنیده می شد.
این رسانه ی شنیداری که در واقع اولین رادیوی کردزبان در جهان می باشد در طول حیات خویش تا این زمان که بیش از شش دهه را پشت سر گذاشته است، از لحاظ کمی و کیفی برنامه هایش با فراز و نشیب فراوان روبه رو بوده است.
زمانی در شبانه روز فقط چند ساعت را به پخش برنامه اشتغال داشته و چه بسا سال هایی که در شبانه روز تنها چند ساعتی را در سکوت گذرانده و برنامه نداشته است.
در برهه هایی از زمان تنها سه یا حتی دو تن در این رادیو انجام وظیفه کرده و برنامه هایشان از چند گفتار و ترانه تشکیل یافته که در آن چند ساعت بارها تکرار گردیده است. از طرف دیگر در بسیاری از سال های حیات این رادیو، نامدارترین هنرمندان و هنرآفرینان کرد عراقی و غیر عراقی با آن به همکاری پرداخته و در اذهان مخاطبان خود خاطرات شیرین به یادگار باقی گذاشته اند.
در یک کلام می توان گفت رادیوی کردی عراق، به مقتضای موقعیت و اوضاع و احوال و جریان های سیاسی در زمان های مختلف در تهیه و پخش برنامه با فراز و فرودهای بسیار مواجه شده و به همین جهت نتوانسته است آن گونه که شایسته است رضایت مخاطبان خویش را فراهم آورد.
در واقع این رادیوی پیش کسوت کردزبان مستحق به دست آوردن جایگاه بهتری است، اما متأسفانه اعتبار و اهمیت خود را در وابستگی به سیاست و نظام های حاکم در عراق به ارزانی از دست داده و خود را به بلندگوی حکومت هایی تبدیل کرده که عموماً با رشد و اعتلای فرهنگ کرد مخالف بوده اند.
بدیهی است که در چنین وضعیتی این رسانه ی شنیداری در انجام رسالت و وظایف خویش ناتوان بوده و مخاطبان نیز از آن دل خوشی نخواهند داشت.
2-
در ایران، ابتدا برنامه ی کردی از رادیو تهران [رادیو ایران کنونی] پخش گردید، آن هم پس از 7 سال بعد از تأسیس رادیو کردی در کشور عراق.
به این ترتیب چهارمین رادیوی کردی در جهان آغاز به کار کرد.
اما درباره ی برنامه ای که به زبان کردی از سال 1337 در تهران و کرمانشاه آغاز به کار کرد و سپس در سال 1341 تبدیل به رادیوی کردی [ایران] گردید که تحت عنوان »ده نگی ئیرانه به شی کوردی« از کرمانشاه بر روی آنتن می رفت، ذکر نکاتی را لازم می بینم.
ظهور رضاخان میرپنج در صحنه ی سیاسی کشور که منجر به برکناری احمدشاه قاجار از سلطنت و پیدایش خاندان جدیدی در حیات سلسله های پادشاهی ایران گردید، با رواج ناسیونالیزم ایران اما در واقع فارس مداری همراه بود.
برحذر داشتن عشایر و ایلات از پوشیدن لباس های سنتی و محلی و هدایت و تشویق آنان به سخن گفتن با کودکان خویش به زبان فارسی به جای زبان های بومی، سرآغاز فارس مداری و ترویج ناسیونالیزم رضاخانی بود، به این امید که فرهنگ و زبان های دیگر در ایران محو و نابود گردد.
بی گمان شرح و یادآوری ترفندهای به کار گرفته شده در این مورد خارج از بحث ما بوده و تنها به این نکته اشاره می نمایم که مثلاً در مناطق کردنشین کشور و از جمله روستاها نیز در دوران حکومت رضاخان تابلوهایی را در اماکن عمومی نصب کرده بودند که در آن مردم تشویق می گردیدند با کودکانشان به زبان فارسی سخن بگویند و از زبان کردی دوری بجویند.
ضمناً در فرهنگ عمومی آن زمان، فارس بودن را نوعی تفاخر و اشرفیت و رجحان بر دیگر قوم های ایرانی جلوه می دادند به گونه ای
که غیر فارس همانند شهروند درجه ی 2 به حساب آید.
با رفتن رضاخان ترفندهای مربوط به حذف فرهنگ و زبان غیرفارس تقریباً به فراموشی سپرده شد. اما تبعات و آثار منفی به جا مانده از آن تعصب جاهلانه موجب پیدایش احساسات قومی در میان مردمان دارای فرهنگ و زبان غیرفارس گردید. مثلاً در کردستان ایران شاعران محلی از قدیم الایام در کنار سرایش به زبان خویش، اشعاری به زبان های فارسی و عربی نیز از خود به یادگار گذاشته اند، اما پس از رواج ناسیونالیزم رضاخانی شعر سرودن و نوشتن به زبان کردی عمومیت بیشتری یافته و سرایش به زبان فارسی تقریباً متروک گردید.
آن روزها در کشور همسایه ی ما عراق، در مناطق کردنشین آموزش زبان کردی آغاز شده بود و فرزندان کرد عراقی در مدارس به زبان خویش به تحصیل اشتغال داشتند، اما در ایران با آن که کردها دارای جمعیت بیشتری از کردهای عراقی بودند از تحصیل به زبان مادری خویش محروم بودند.
احساسات قومی و در کنار آن محرومیت از تحصیل به زبان خویش، موجب سربرآوردن خواسته ی جدیدی در مناطق دارای زبان های غیرفارسی گردید به نام »آموزش زبان مادری« که حکومت به شدت با آن برخورد می کرد.
در همین رابطه می بینیم به دنبال جنگ جهانی دوم و ادامه ی اشغال مناطق مرزی ایران و اعلام جمهوری های کردستان و آذربایجان، آموزش زبان های کردی و آذری آغاز گردید. اما پس از استقرار مجدد حاکمیت نظام شاهنشاهی در آن مناطق از ادامه ی این امر جلوگیری گردید.
در واقع اصرار حکومت پهلوی در ممنوعیت تحصیل و جلوگیری از سوادآموزی به زبان مادری، موجب محرومیت جامعه ی کردزبان ایرانی از شناخت و به کارگیری زبان خویش در بیان مکنونات قلبی و تولید آثار مکتوب فرهنگی شد. اما علیرغم خواسته های نظام حکومتی بر تداوم چنین روشی که مغایر با حقوق اولیه ی انسانی است، تأسیس رادیوی کردزبان در ایران بر خلاف اهدافی که مسئولان حکومتی به دنبال آن بودند، فرصت مغتنمی بود که حضورش اندک اندک توانست رسالت خطیر و تاریخی خود را آن گونه که عوامل تشکیل دهنده ی آن در نظر داشتند در جهت اعتلای فرهنگ و رشد زبان کردی به انجام برساند.
آنچه اهمیت داشت، این بود که رادیوی کردی ایران صدایش به همه جا می رسید و در داخل و خارج از کشور مخاطبان فراوانی به دست آورده بود.
آن صدا را هر کرد زبانی صدای خویش می پنداشت، زیرا هر روز از طریق آن رسانه بسیاری از اشعار شاعران نامدار کرد توسط مجریان محبوب مخاطبان خوانده می شد، آن هم به بهترین شیوه ی اجرا و تنظیم رادیویی.
غزلیات و قطعاتی از شعر شاعرانی که دیوان هایشان در کشورهای گوناگون منطقه به چاپ رسیده اما داشتن آن دیوان ها در رژیم شاه جرم بود و مجازاتش چند سال زندان، به آسانی از طریق رادیوی کردی در اختیار مردم علاقمند قرار می گرفت.
شعر، ترانه و مطالب تاریخی و فرهنگی، گفتارهای اجتماعی و اخبار بخشی از برنامه های رادیوی کردی بود. با آن که قدم های اولیه برداشته شده بود، اما کم کم آن حرکت توانست راه خود را بیابد و در خدمت مردم کرد درآید. تعداد روزافزون نامه های ارسالی شنوندگان که اداره ی پست کرمانشاه را به علت کثرت مستأصل کرده و توزیع آن ها را خارج از حوصله و وظیفه ی نامه رسان ها اعلام می کرد، تأییدی بر این ادعا است.
می توان گفت رادیوی کردی در آن سال ها، جلوه گاه تجلی احساساتی بود که سالیان درازی بر بیان آن مهر ممنوعیت نقش بسته بود.
این رسانه در حیات 25 ساله ی خود توانست خدمات فراوانی انجام دهد و سهم قابل توجهی در حفظ و به کارگیری زبان کردی، در میان مخاطبان خویش داشته باشد. در طی این ایام، ده ساله ی پایانی را سال های رشد و بالندگی و بهره گیری از تجارب چندین ساله ی خدمت رادیو کردی باید به حساب آورد که در این دوران در کلیه ی بخش های برنامه، زبده ترین چهره ها در تخصص های گوناگون به انجام وظیفه پرداخته بودند.
ادامهی بی وقفهی برنامه ها و نشر مطالب به زبان کردی در طول روز و شب در تمام گستره ی منطقه موجب پالایش زبان محاوره ای و نیز به کارگیری و ترویج واژه ها، اصطلاحات و ضرب المثل ها و استفاده ی مجدد از واژه های فراموش شده و متروک در زبان کردی گردید.
در عرصه ی هنر، اجرای نمایش نامه های رادیویی به نسل جوان نشان داد که می توان به زبان کردی به اجرای نمایش پرداخت، از طرف دیگر بسیاری را به نوشتن نمایش نامه و داستان نویسی به زبان کردی تشویق کرد، به گونه ای که در هر سال ده ها داستان و نمایش نامه توسط شنوندگان به رادیو ارسال می گردید. شعر و موسیقی در رادیو کردی و تحولات ناشی در این هنر خود داستانی دارد که شرح آن کتابی خواهد شد و از حوصله ی این گفتار خارج است، تنها اشاره به این نکته را لازم می دانم که اگر این رادیو نمی بود، آن همه جوان مستعد و خوش صدا که صدها ترانه ی خاطره انگیز کردی را خوانده اند، ناچار پا در راه خوانندگان کاباره ای نهاده و به تقید از آن ها می پرداختند.
در یک کلام می توان گفت: رادیوی کردی ایران درطول یک ربع قرن عمر خود، آن نشد که می خواستند بلکه آن شد که می خواستیم.
آن عزیزانی که در این رسانه انجام وظیفه می کردند، همگی از یک هدف پیروی کردند آن هم خدمت به فرهنگ و زبان و رشد و اعتلای آن بود. حال که مشغول نگارش این سطور می باشم به یاد می آورم که در آن ایام همه چیز بر وفق مراد نبوده و مشکلات و موانع هم کم نبوده است. از جمله در هنگامه ی برگزاری مراسم مربوط به جشن های شاهنشاهی از پخش و استفاده از موسیقی و ترانه های شاد در برنامه ها خودداری می کردیم و عموماً در آن روزها الحان و نواهای غم انگیز و حزن آور مانند هوره، سیاچمانه، حیران و لاوک را پخش می کردیم تا به این طریق عدم همدلی و همراهی خود را نسبت به آن مراسم به شنوندگان خویش انتقال داده باشیم.
مدیر کل وقت که توسط راویان از جریان آگاه شده بود. به قصد تشدید در مجازات و تنبیه، قضیه را طور دیگری به سازمان امنیت کرمانشاه گزارش کرده و در یک سناریوی ساختگی من و آقای مهندس میرآفتاب، معاون فنی اداره و آقای ایرج سلیمی صدابردار پخش رادیو را به عنوان افراد توطئه گر که قصد اخلال در زمان پخش [بیانات ملوکانه] را دارند به ساواک معرفی کرده بود.
ما سه نفر توسط ساواک بازداشت و تحت بازجویی قرار گرفتیم. تحقیقات و بازجویی بسیار شدید و بی امان بود و در برابر، پاسخ های ما نیز صریح و شفاف و صادقانه بود، به طوری که دفاعیات و ایستادگی قاطعانه در برابر دروغ گویی مدیر کل شاکی توانست مسئولان ساواک را با واقعیت قضیه مواجه سازد و بالاخره رئیس ساواک کرمانشاه سناریوی تنظیمی مدیر کل را خیال بافی نام نهاد و اجازه داد بر سر کارهایمان بازگردیم.
3-
در پایان این گفتار نقل خاطره ای را خالی از لطف نمی دانم:
چندی پیش در دیداری از کشور ترکیه، در شهر استانبول به مغازه ای وارد و متوجه شدم که فروشنده از کردهای آن کشور می باشد.
ضمن صحبت پرسید: از کجا آمده ای؟ گفتم: از ایران و از شهر کرمانشاه.
با شنیدن نام کرمانشاه چهره ی فروشنده درخشید و گفت: »کرمانشان؟« گفتم: بله، کرماشان، شما آنجا را دیده اید؟
گفت: خیر، پدرم عاشق کرمانشان بود، آخر او شنونده ی رادیوی کردی آنجا بود... »ده نگیت ئیرانه پشکاکوردی ژ کرمانشان«، درسته؟
با خوشحالی در حالی که بغض گلویم را می فشرد گفتم: بله همین طور است.
گفت: شما آن ها را می شناختید، آن ها را دیده بودید، آن گویندگان را؟ گفتم: بله همه ی آنها را می شناختم. مرا در آغوش گرفت و گفت: به یاد پدرم شما را می بوسم، پدرم همیشه رادیوی کرمانشان را گوش می کرد او می گفت این ها معلم زبان ما می باشند. نام های آنان را دائماً تکرار می کرد: سید عزیز علوی، مدیا زندی، بابان، محمد کمانگر، شوکت لاهون، عزیز سلطانی، حسین ناصحی .... شما واقعاً آن ها را دیده بودید؟
گفتم: مطمئن باش همه ی آنها را می شناختم.
گفت: فکر می کنم به رحمت حق رفته باشند، این طور نیست؟ پدرم ده سال است که فوت کرده.
گفتم: بله همه رفته اند، آن رادیو حالا دیگه برنامه ندارد.
گفت: رحمت خدا بر آنها، زبان ما کردها را در برابر آن همه فشار کمالیزم و پیروانش حفظ کردند، ما زبان خویش را مدیون آن رادیو هستیم، نگذاشت کردی را فراموش نمائیم، آن دوران دولت ترکیه موجودیت کردها را در کشور انکار می کرد و ما اجازه نداشتیم به زبان خویش در انظار عمومی صحبت نماییم...
خداحافظی کرده و از مغازه بیرون آمدم، حالا هم نمی توانم چگونه فاصله ی مغازه تا هتل را پیمودم. در آنجا آنچه را از صحبت های آن فروشنده در خاطرم بجا مانده بود ثبت کردم. احساس می کردم روز بسیار خوبی داشته ام، شاید نوعی غرور از گفته هایی که شنیده بودم در من به وجود آمده بود. سال های خدمتم را در رادیو کردی از نظر می گذراندم، همه ی همکاران را به یاد می آوردم، آن همه تلاش و اخلاص. به راستی اگر در آن سال ها جشنواره و جوایزی در کار نبود، آنچه آن روز در آن فروشگاه استانبول شنیده بودم بزرگترین قدردانی و جایزه بود. چه پاداشی با ارزش تر از اینکه مخاطب اظهار رضایت کند، آن هم اینگونه رضایتی.
پی نوشت:
1- هر هفته به مدت نیمساعت برنامه ای تحت عنوان »وه رن کوردیی فیَربین« [بیائید کردی بیاموزیم] از این رادیو پخش می شد که در آن به گویش های زبان کردی یک جمله ای یکسان بازگو می گردید و آنگاه براساس رسم الخط کردی شیوه ی نوشتن جملات گفته شده در آن 30 دقیقه به منظور فراگیری شنوندگان شرح داده می شد. به این ترتیب بسیاری از شنوندگان آموختند که نامه هایشان را به زبان کردی و براساس رسم الخط آن بنویسند.
2- برنامه هائی چون »تاپو و بوومه لیل«، »گولَزاری ئه ده ب«، »کاروانی شیَعر و موسیقی«، »هه وارگه ی دلَان« و ...
3- لازم به یادآوری است که پیش از آن تاریخ در سال 1339 نویسنده ی این سطور برنامه ای بنام »وت وویژی کومه لایه تی« بطور هفتگی به مدت 15 دقیقه نوشته و اجرا می نمود که در آن تیپ های مختلف نمایش داده می شد، اما در سال 1340 نمایشنامه ی رادیویی »نوری در تاریکی« نوشته ی آقای فریدون سالکی، ترجمه ی آقای ولی کامرانی و تنظیم و کارگردانی اینجانب به مدت نیمساعت پخش گردید که باید آن را اولین قدم در عرصه ی نمایش رادیویی به زبان کردی به حساب آورد.
* تابستان 1383 در شماره ی دوم گاهنامه ی نویسا مقاله ای تحت عنوان »تکوین فرهنگ رسانه ای کرد« نوشته ی آقای امیرحسن پور ترجمه ی آقایان کمال خالق پناه و آرام کریمی چاپ گردید که در معرفی مقالات عنوان می گردد:
»مقاله ی امیرحسن پور با عنوان تکوین فرهنگ رسانه ای کرد جدی ترین و گسترده ترین مطالعه ایست که به بررسی یکی از حوزه های خرد مطالعاتی فرآیندهای تغییر فرهنگی در جامعه ی کردستان، یعنی رشد و گسترش فرهنگ رسانه ای کرد می پردازد«.
جای تعجب است که نویسنده ی مقاله برنامه هائی را که توسط مراکز نظامی و از طریق بی سیم های ارتش پخش می گردیده ذکر کرده اما هیچگونه اشاره ای به وجود رادیوی کردی مورد بحث در مقاله ی فوق و تأثیر انکارناپذیر آن در فرهنگ جوامع کردزبان و فرآیند آن نکرده است!؟
قطعاً نمی توان تصور کرد که نویسنده ی محترم از آن همه تلاش و فعالیت مؤثر و مثبت در خلق و ارائه ی یک برنامه ی 12 ساعته ی رادیویی به زبان کردی که شنوندگان بیشماری در بسیاری از کشورهای جهان داشته بی خبر بوده، حال چرا به این مسأله نپرداخته است بر ما روشن نیست.
امید آنکه در گردآوری و انتقال اطلاعات و آگاهی ها دقت و امانت را از یاد نبرد
منبع:www.amordad.org
در عرصه ی هنر، اجرای نمایش نامه های رادیویی به نسل جوان نشان داد که می توان به زبان کردی به اجرای نمایش پرداخت، از طرف دیگر بسیاری را به نوشتن نمایش نامه و داستان نویسی به زبان کردی تشویق کرد، به گونه ای که در هر سال ده ها داستان و نمایش نامه توسط شنوندگان به رادیو ارسال می گردید. شعر و موسیقی در رادیو کردی و تحولات ناشی در این هنر خود داستانی دارد که شرح آن کتابی خواهد شد و از حوصله ی این گفتار خارج است، تنها اشاره به این نکته را لازم می دانم که اگر این رادیو نمی بود، آن همه جوان مستعد و خوش صدا که صدها ترانه ی خاطره انگیز کردی را خوانده اند، ناچار پا در راه خوانندگان کاباره ای نهاده و به تقید از آن ها می پرداختند.
در یک کلام می توان گفت: رادیوی کردی ایران درطول یک ربع قرن عمر خود، آن نشد که می خواستند بلکه آن شد که می خواستیم.
آن عزیزانی که در این رسانه انجام وظیفه می کردند، همگی از یک هدف پیروی کردند آن هم خدمت به فرهنگ و زبان و رشد و اعتلای آن بود. حال که مشغول نگارش این سطور می باشم به یاد می آورم که در آن ایام همه چیز بر وفق مراد نبوده و مشکلات و موانع هم کم نبوده است. از جمله در هنگامه ی برگزاری مراسم مربوط به جشن های شاهنشاهی از پخش و استفاده از موسیقی و ترانه های شاد در برنامه ها خودداری می کردیم و عموماً در آن روزها الحان و نواهای غم انگیز و حزن آور مانند هوره، سیاچمانه، حیران و لاوک را پخش می کردیم تا به این طریق عدم همدلی و همراهی خود را نسبت به آن مراسم به شنوندگان خویش انتقال داده باشیم.
مدیر کل وقت که توسط راویان از جریان آگاه شده بود. به قصد تشدید در مجازات و تنبیه، قضیه را طور دیگری به سازمان امنیت کرمانشاه گزارش کرده و در یک سناریوی ساختگی من و آقای مهندس میرآفتاب، معاون فنی اداره و آقای ایرج سلیمی صدابردار پخش رادیو را به عنوان افراد توطئه گر که قصد اخلال در زمان پخش [بیانات ملوکانه] را دارند به ساواک معرفی کرده بود.
ما سه نفر توسط ساواک بازداشت و تحت بازجویی قرار گرفتیم. تحقیقات و بازجویی بسیار شدید و بی امان بود و در برابر، پاسخ های ما نیز صریح و شفاف و صادقانه بود، به طوری که دفاعیات و ایستادگی قاطعانه در برابر دروغ گویی مدیر کل شاکی توانست مسئولان ساواک را با واقعیت قضیه مواجه سازد و بالاخره رئیس ساواک کرمانشاه سناریوی تنظیمی مدیر کل را خیال بافی نام نهاد و اجازه داد بر سر کارهایمان بازگردیم.
3-
در پایان این گفتار نقل خاطره ای را خالی از لطف نمی دانم:
چندی پیش در دیداری از کشور ترکیه، در شهر استانبول به مغازه ای وارد و متوجه شدم که فروشنده از کردهای آن کشور می باشد.
ضمن صحبت پرسید: از کجا آمده ای؟ گفتم: از ایران و از شهر کرمانشاه.
با شنیدن نام کرمانشاه چهره ی فروشنده درخشید و گفت: »کرمانشان؟« گفتم: بله، کرماشان، شما آنجا را دیده اید؟
گفت: خیر، پدرم عاشق کرمانشان بود، آخر او شنونده ی رادیوی کردی آنجا بود... »ده نگیت ئیرانه پشکاکوردی ژ کرمانشان«، درسته؟
با خوشحالی در حالی که بغض گلویم را می فشرد گفتم: بله همین طور است.
گفت: شما آن ها را می شناختید، آن ها را دیده بودید، آن گویندگان را؟ گفتم: بله همه ی آنها را می شناختم. مرا در آغوش گرفت و گفت: به یاد پدرم شما را می بوسم، پدرم همیشه رادیوی کرمانشان را گوش می کرد او می گفت این ها معلم زبان ما می باشند. نام های آنان را دائماً تکرار می کرد: سید عزیز علوی، مدیا زندی، بابان، محمد کمانگر، شوکت لاهون، عزیز سلطانی، حسین ناصحی .... شما واقعاً آن ها را دیده بودید؟
گفتم: مطمئن باش همه ی آنها را می شناختم.
گفت: فکر می کنم به رحمت حق رفته باشند، این طور نیست؟ پدرم ده سال است که فوت کرده.
گفتم: بله همه رفته اند، آن رادیو حالا دیگه برنامه ندارد.
گفت: رحمت خدا بر آنها، زبان ما کردها را در برابر آن همه فشار کمالیزم و پیروانش حفظ کردند، ما زبان خویش را مدیون آن رادیو هستیم، نگذاشت کردی را فراموش نمائیم، آن دوران دولت ترکیه موجودیت کردها را در کشور انکار می کرد و ما اجازه نداشتیم به زبان خویش در انظار عمومی صحبت نماییم...
خداحافظی کرده و از مغازه بیرون آمدم، حالا هم نمی توانم چگونه فاصله ی مغازه تا هتل را پیمودم. در آنجا آنچه را از صحبت های آن فروشنده در خاطرم بجا مانده بود ثبت کردم. احساس می کردم روز بسیار خوبی داشته ام، شاید نوعی غرور از گفته هایی که شنیده بودم در من به وجود آمده بود. سال های خدمتم را در رادیو کردی از نظر می گذراندم، همه ی همکاران را به یاد می آوردم، آن همه تلاش و اخلاص. به راستی اگر در آن سال ها جشنواره و جوایزی در کار نبود، آنچه آن روز در آن فروشگاه استانبول شنیده بودم بزرگترین قدردانی و جایزه بود. چه پاداشی با ارزش تر از اینکه مخاطب اظهار رضایت کند، آن هم اینگونه رضایتی.
پی نوشت:
1- هر هفته به مدت نیمساعت برنامه ای تحت عنوان »وه رن کوردیی فیَربین« [بیائید کردی بیاموزیم] از این رادیو پخش می شد که در آن به گویش های زبان کردی یک جمله ای یکسان بازگو می گردید و آنگاه براساس رسم الخط کردی شیوه ی نوشتن جملات گفته شده در آن 30 دقیقه به منظور فراگیری شنوندگان شرح داده می شد. به این ترتیب بسیاری از شنوندگان آموختند که نامه هایشان را به زبان کردی و براساس رسم الخط آن بنویسند.
2- برنامه هائی چون »تاپو و بوومه لیل«، »گولَزاری ئه ده ب«، »کاروانی شیَعر و موسیقی«، »هه وارگه ی دلَان« و ...
3- لازم به یادآوری است که پیش از آن تاریخ در سال 1339 نویسنده ی این سطور برنامه ای بنام »وت وویژی کومه لایه تی« بطور هفتگی به مدت 15 دقیقه نوشته و اجرا می نمود که در آن تیپ های مختلف نمایش داده می شد، اما در سال 1340 نمایشنامه ی رادیویی »نوری در تاریکی« نوشته ی آقای فریدون سالکی، ترجمه ی آقای ولی کامرانی و تنظیم و کارگردانی اینجانب به مدت نیمساعت پخش گردید که باید آن را اولین قدم در عرصه ی نمایش رادیویی به زبان کردی به حساب آورد.
* تابستان 1383 در شماره ی دوم گاهنامه ی نویسا مقاله ای تحت عنوان »تکوین فرهنگ رسانه ای کرد« نوشته ی آقای امیرحسن پور ترجمه ی آقایان کمال خالق پناه و آرام کریمی چاپ گردید که در معرفی مقالات عنوان می گردد:
»مقاله ی امیرحسن پور با عنوان تکوین فرهنگ رسانه ای کرد جدی ترین و گسترده ترین مطالعه ایست که به بررسی یکی از حوزه های خرد مطالعاتی فرآیندهای تغییر فرهنگی در جامعه ی کردستان، یعنی رشد و گسترش فرهنگ رسانه ای کرد می پردازد«.
جای تعجب است که نویسنده ی مقاله برنامه هائی را که توسط مراکز نظامی و از طریق بی سیم های ارتش پخش می گردیده ذکر کرده اما هیچگونه اشاره ای به وجود رادیوی کردی مورد بحث در مقاله ی فوق و تأثیر انکارناپذیر آن در فرهنگ جوامع کردزبان و فرآیند آن نکرده است!؟
قطعاً نمی توان تصور کرد که نویسنده ی محترم از آن همه تلاش و فعالیت مؤثر و مثبت در خلق و ارائه ی یک برنامه ی 12 ساعته ی رادیویی به زبان کردی که شنوندگان بیشماری در بسیاری از کشورهای جهان داشته بی خبر بوده، حال چرا به این مسأله نپرداخته است بر ما روشن نیست.
امید آنکه در گردآوری و انتقال اطلاعات و آگاهی ها دقت و امانت را از یاد نبرد
منبع:www.amordad.org
لطفا در صفحهی کرماشان در فیسبوک عضو شوید
www.facebook.com/kermashan1
www.facebook.com/kermashan1
ارســـال به:
0 نظرات:
ارسال یک نظر