نوشتهی دکتر فاروق صفیزاده
تمدن، آبادانی، فرهنگ و دانش در جهان تنها به همت مردان قوام نیافته است، بلکه زنان نیز دوشادوش مردان، در این مسیر گامهای مؤثری برداشتهاند و خدمات شایان توجهی کردهاند. برخی از این زنان نامی، همانند مردان، آثار بسیار ارزشمندی نیز از خود به جای گذاشته و صفحات تاریخ ادبیات را با آن آثار زینت دادهاند.
یکی از این زنان ادیب، که خدمات فراوانی به زبان و فرهنگ ایرانی کرده است؛«دایه تبریز اورامی»نخستین زن شاعر شناخته شده کرد میباشد. این زن آگاه و روشنفکر و پارسا، همانند گوهری شب چراغ، در سرزمین باستانی «هورامان» دیده به جهان گشود. وی خداشناسی پارسا بود که با سوز و حالی حقیقی، دلش به جوش آمد و نوای تنبورش در «جمخانه»، دل و جان «یاران غار» را به خروش، و سوز چکامههای پر سوزش دیگران را به هوش آورد.
«دایه تبریز اورامی»بر اساس کتاب سرانجام، در آغاز قرن چهارم هجری دیده به جهان گشود و در نیمهی قرن چهارم هجری در هورامان چشم از جهان فرو بست و در همان جا نیز به خاک سپرده شد.
دایه تبریز اورامی این زن پارسا، نخستین بانویی است که اشعارش در کتاب(سرانجام) نوشته شده و بیشتر به شیوهی دو بیتی است.
بر اساس دست نوشتههای به یادگار ماندهی پیشوایان یارسان، خانهی این بانو، عبادتگاه و مدرسهی اهل عرفان بود و مردان و زنان یاری(یارسانیان)، از دانستهها و دانش این بزرگ بانوی کرد بهره میبردند و همراه با ساز(تنبور)، دو بیتیهای این شاعرهی بزرگ را از بر کرده و میخواندند.
نمونههایی از اشعار او که با گویش گورانی(یکی از گویشهای باستانی کردی) سروده است:
رازهن پیاڵهم، رازهن پیاڵهم
سه رسامم جه بهزم، رازهن پیاڵهم
سه رسامم جه بهزم، رازهن پیاڵهم
بادهی پیاڵهم، یاوا وه ناڵهم
چکمه ناڵهکهم بهرز بی جه عاڵهم
چکمه ناڵهکهم بهرز بی جه عاڵهم
برگردان:
پیالهام تحفهای از اسرارست و از غیب به من اهدا شده
و من از بزم و جم جمخانهی توحید در تعجبم
بادهی اندرونهی پیالهام، به داد نالهام رسید
چرا که ناله و شعلهی اندرونهام
سراسر جهان را در برگرفت و همه را آگاهانید...
و من از بزم و جم جمخانهی توحید در تعجبم
بادهی اندرونهی پیالهام، به داد نالهام رسید
چرا که ناله و شعلهی اندرونهام
سراسر جهان را در برگرفت و همه را آگاهانید...
در این دو بیتی، دایه تبریز میگوید: در روز ازل که گوهر همهی بندگان با هم پیمان بستند، از غیب به من پیالهای اعطا گردید و من از بزم یاران جمخانه در تعجبم، چرا که همیشه در اندیشهی به دست آوردن اسرارند و شهر پشت پردهی اسراسر را میجویند. چه خوب به دادم رسید آن می که در اندرونهی جامم بود و نالهی اندرونهام را التیام بخشید. زیرا نالهام همهی جهان را در برگرفت، اندرونهام را التیام بخشید و همه را از خواب غفلت بیدار کرد و نوشیدن بادهی پیاله، مرا کمی آرام کرد و اندکی ناله و شعلهی درونم فروکش کرد.
بیشتر دو بیتیهای دایه تبریز، پر از واژههای عرفانی است. این واژهها از روزگار کهن در اشعار شاعران کرد و پارس کاربرد داشته است. هر کدام از این واژهها نیز معنای ویژهای دارند. معنی پارهای از این واژهها چنین است:
راز: به معنی سرّ و راز نگه داشتن است که مخصوص انسانهای کامل و عارفان است، چنان که سنایی گوید:
رازی زازل در دل عشاق نهانست زان راز خبر یافت کسی را که عیانست
پیاله: عبارت است از یار و دلدار. گویند هر ذره از این پیاله، به گونهای باشد که مردان پارسا، در اندرونهی این ذرّه، بادهی علم و دانش و اسرار را مینوشند.
باده: به معنی یاری خداوند و عشق بلند مرتبه است.
ناله: عبارت است از راز و نیاز و مناجات با پروردگار.
دایه تبریز در یک دو بیتی دیگر میگوید:
جهم پهی راسانهن، جهم پهی راسانهن
یاران یاوهران، جهم پهی راسانهن
یاران یاوهران، جهم پهی راسانهن
ههرکهس نیوه کهی، کهرو ئاسانهن
جهم پهی رووشنی، زیل خاسانهن
جهم پهی رووشنی، زیل خاسانهن
برگردان:
جمع گشتن(گرد آمدن یاران) در جمخانه، کار راستان و پارسایان است
یاران یاوران! گرد آمدن در جمخانه کار پارسایان است
هر آن کس نیکی کند،کارش سهل و آسان گردد
و این گرد آمدن برای روشن دل و اندرونهء پارسایان نیک سرشت است...
بر اساس کتاب سرانجام، همه هفته یارسانیان میباید در مکانی به نام جمخانه گرد هم آیند تا اشعار سرانجام را بشنوند و بخوانند.در آغاز،پیر یا راهبر جم،تنبور میزند و با صدایی بلند و رسا،چند شار از این کتاب را میخواند،سپس یارسانیان آن را تکرار میکنند.
رفتن به جمخانه و گرد آمدن در آنجا به این سبب بوده است که هر کس در حد توانایی خویش نذر و قربانی به جای آورد تا دلش روشن به نور الهی گردد و بدینگونه بیش از پیش به آفریدگار نزدیک شود.
بر همین اساس است که دایه تبریز در این دو بیتی میگوید: گرد آمدن در جمخانه،برای پاک شدن و راستکرداری انسان است.
در یک دو بیتی دیگر میگوید:
زیل کهران رهوشهن، زیل کهران رهوشهن
یاران وه خوهره، زیل کهران رهوشهن
یاران وه خوهره، زیل کهران رهوشهن
سهرسپهرده بان، وه یاری وه شهن
بسازن پهری ویتان یوو جهوشهن
برگردان:
بسازن پهری ویتان یوو جهوشهن
برگردان:
دلهایتان را روشن سازید،دلهایتان را منوّر کنید
یاران!با پرتوی خدایی، دلهایتان را منوّر سازید
و به این آیین مقدس سر بسپارید که این آیین خدایی، بسی نیکوست
و برای آیندهی خود، پیراهنی از زره بسازید...
واژهی«خوهره» که در این دو بیتی آمده، عبارت از پرتوی است که از سوی یزدان دادار به دل انسان میتابد و انسان به حالتی دست مییازد که دانش و خداشناسی و پرهیزگاری و فرّ و شکوه ایزدی را در مییابد.
بایسته به یادآوری است که بیشتر اشعار این بانوی پارسا، ده هجایی بوده و این نوع اشعار با اشعار فولکوری کردی که ترانهسرایان کرد از آن سود میجویند یکی است. لذا اشعار این بانو، در موسیقی سنتی کردی نیز همراه با تنبور خوانده میشود.
منابع:
منابع:
1. تاریخ ادبیات کردی، دو جلد از صدیق صفیزاده - انتشارات ناجی، بانه 1370.
2. بزرگان یارسان، صدیق صفیزاده - چاپ سوم، مؤسسهی مطبوعاتی عطایی، زمستان 1361.
2. بزرگان یارسان، صدیق صفیزاده - چاپ سوم، مؤسسهی مطبوعاتی عطایی، زمستان 1361.
ارســـال به:
0 نظرات:
ارسال یک نظر